کد خبر: ۲۱۲۴۹۱
۲۷ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۱:۵۸

گلایه بازیگران تاجیکی سریال پایتخت از ایرانی‌ها

بازیگران سریال «پایتخت» از علاقه به فرهنگ ایرانی گفتند و نسبت به کمرنگ بودن روابط فرهنگی ایران و تاجیکستان گلایه کردند.
گلایه بازیگران تاجیکی سریال پایتخت از ایرانی‌ها

به گزارش نبض بازار، «پایتخت» امسال نکات جالب توجه کم ندارد؛ اما یکی از مهم‌ترین آنها ماجرای مقصد جدید سفر پایتختی‌هاست. اهالی سریال «پایتخت» که تا پیش از این به سراغ کشور‌های غرب آسیا رفته بودند، حالا قرار است که به سراغ یکی از کشور‌های فارسی‌زبان شرقی بروند، کشوری که در چند سال اخیر در متن اخبار سیاسی حضور داشته و روابط دیپلماتیک میان دو کشور شدت گرفته است.

تاجیکستان از معدود کشورهایی است که اطلاعات مردمش نسبت به ما کامل است و حداقل نیاز نیست که به آنها توضیح دهیم زبانمان عربی نیست.

به همین مناسبت روزنامه فرهیختگان مصاحبه‌ای با بازیگران تاجیکستانی پایتخت انجام داده است.

در بخشی از این گفت‌و‌گو آمده: از جایی به بعد صحبت‌های صابر شبیه به گلایه شد، گلایه از ایران که چرا کمتر در تاجیکستان حضور دارد و چرا میلی برای برقراری روابط فرهنگی از طرف ایرانی‌ها نیست: «چرا یک آوازخوان خوب ما یا یک فیلم خوب ما نباید در ایران پخش شود، اما شما رادیو و تلویزیون ما را ببینید.

گوش اندازید؛ از صبح تا شام همه آوازخوان‌ها ایرانی هستند از شجریان گرفته تا معین و دیگر خوانندگان. همه هستند. مردم دوست‌شان دارند. در ماشین‌هایشان گوش می‌دهند، مردم ما هر چه که در فرهنگ و فراست دارند ایرانی است دیگر. یعنی ما در این سمت مشکلی نداریم. هر چه مشکلی هست از طرف شماست. من با محبت این حرف‌ها را می‌زنم که یک کاری کنیم که بچه‌های ما هم به ارتباط داشتن با یکدیگر ترغیب شوند. شاید همین پاسخ‌های من باعث ترغیب چند نفر بشود البته می‌دانم احتمالش کم است.

با این حال باید سریع دست به اقدام زد. مثلاً شوخی‌هایی در پایتخت بود که شاید در نگاه اول مردم تاجیکستان فکر کنند با لهجه و زبان ما شوخی شده و ما خراب شده‌ایم و یا شاید مردم ایران به همین چیز‌ها بخندند، اما همین واژگانی که برای دو طرف نامأنوس است وقتی به زبان می‌آید و دو طرف متوجه آن می‌شوند کم‌کم اختلافات زبانی میان ایران و تاجیکستان از بین می‌رود و مردم متوجه این تفاوت‌ها می‌شوند.

یعنی باید خیلی فیلم‌های زیادی از شما در خانواده‌های ما پخش شود و خیلی فیلم‌هایی که تاجیک فیلم ساخته است در خانواده‌های ایرانی پخش شود تا این چیز‌ها یعنی حدود کلمه‌ها و معنی‌هایی که در فاصله ۷۰ ساله شوروی سدی ساخته است که ما نتوانیم به درستی زبان شما را بفهمیم و شما هم زبان ما را.

با چه چیزی می‌شود این سد را برداشت؟ تنها با فیلم می‌شود این سد را برداشت. مثلاً بعد از پخش یوسف (سریال یوسف پیامبر) من یادم هست که همه و همه با زبان یوسف و یعقوب و با زبان قهرمان‌های این فیلم صحبت کردن را آغاز کردند. آن زمان، هر جا که می‌رفتی، واژه «چَرا» را می‌شنیدی که در آن زمان خیلی بین مردم تاجیک متداول نبود، می‌دانستی که به خاطر سریال یوسف پیامبر است. به جز این خیلی از عبارت‌ها و واژگان دیگر هم به خاطر یوسف پیامبر به زبان ما وارد شد. ببینید با یک اثر چقدر می‌توان کار‌های خیر انجام داد؟!»

از ادبیات ایران تا آنچه تاجیکستانی‌ها از ایرانی‌ها می‌شناسند، محور‌های دیگر سؤالات ما بود که باعث شده قربان صابر خاطره‌ای جالب از فریدون مشیری شدنش را تعریف کند: «مردم تاجیکستان ایران را به زبان، تاریخ و فرهنگ مشترک می‌شناسند، یعنی مردم تاجیک می‌دانند که ما دو تا نیستیم و ما یکتا هستیم و همه این موضوع را می‌دانند. با تأسف باید اقرار شویم که (اقرار کنیم که) علی‌رغم آنکه برخی از سمپوزیوم‌ها، جلسه‌های کلان و جشنواره‌ها مردم تاجیک به صورت محدود درباره شاعران و نویسندگان معاصر ایران برگزار می‌شود، اما عموم مردم بسیار کم نسبت به شاعران و نویسندگان ایرانی معاصر شناخت دارند.

گلایه بازیگران تاجیکی سریال پایتخت از ایرانی‌ها

مثلاً در زمان شوروی و تا ده بیست سال پیش کتاب‌هایی مثل «تهران مخوف» را همه می‌خواندند، اما حالا آن ادبیات دیگر به مردم نمی‌رسد. باید راه‌حل این مسئله را پیدا کرد. البته در برخی از رفت و آمد‌های تاجران کتاب‌هایی آورده می‌شود یا برخی از شعرا را مثل شهریار طیفی از مردم می‌شناسند، اما اینها به صورت عام و عمومی نیست. در یکی از سفرهایم یک کتابی به دستم رسید از استاد فریدون مشیری، من این کتاب را خریدم فقط به دلیل اینکه از عکس استاد مشیری روی جلد کتاب خوشم آمد.

تصادفاً این کتاب را خریدم و از میان اشعارشان چند شعر را از قبیل: «پدری با پسری گفت به قهر که تو آدم نشوی جان پدر» یا آن شعر زیبای دیگری که «گفت دانایی که گرگ خیره سر، مست و پنهان در نهاد هر بشر» و باز هم یک پاره شعری دیگر به ذهنم می‌آید مثل: «پشه‌ای در استکان آمد فرود تا بنوشد آنچه واپس مانده بود». من این اشعار را با صدای خودم در اینترنت خواندم و در اینترنت پخش شد و اکثر مردم تاجیکستان گمان کردند اینها اشعار من است. آنقدر مشهور شد که هرجایی این پاره‌های شعری خوانده می‌شد گمان می‌کردند برای من است و حتی تا گوش من رسید که شعر برای قربان صابر است. بعد از مدتی من در تلویزیون تاجیکستان اعلام کردم که این شعر مال استاد فریدون مشیری است و برای من نیست.

به همین بهانه استاد فریدون مشیری خیلی طرفداران زیادی پیدا کرد و من سهم داشتم در این کار. تا همین امروز هم خیلی‌ها می‌پرسند که شعر‌های استاد را چگونه پیدا کنیم؟ و من فکر می‌کنم که به جز همان کتابی که من خریدم و آوردم، دیگر کتاب دیگری از استاد مشیری در تاجیکستان نباشد. یعنی می‌خواهم بگویم که هر کسی می‌تواند در پهن گشتن یک اتفاق و شناساندن یک کتاب و شاعر نقش داشته باشد ولی این کار نباید علی‌حده انجام شود. این کار باید از طرف حکومت‌دارها، سیاستمدار‌ها انجام شود.»

منبع: روزنامه فرهیختگان

نویسنده : محمد جلایی
اخبار پیشنهادی