کد خبر: ۲۱۱۸۰۱
۲۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰

مذاکره‌ای در رویا؛ واقعیتی در آینده؟

آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در سوم بهمن ۱۳۸۲ خوابی درباره مذاکره با آمریکا دید و آن را ثبت کرد؛ خوابی که به‌گفته خودش، اگر آنروز گفته می شد، «مغایر منافع ملی» تلقی می‌شد.
مذاکره‌ای در رویا؛ واقعیتی در آینده؟

به گزارش نبض بازار در عالم رویا، آیت‌الله وسط یک هیات چهار نفره بود که قرار بود بروند با امریکا مذاکره کنند؛ انگار نه انگار که داریم از سال ۱۳۸۲ حرف می‌زنیم! آقای خاتمی هم بود، دکتر روحانی هم حضور داشت. بین خاتمی و خودش بحث بود که بالاخره کی رییس هیات باشد. وارد مکانی شدند که بیشتر شبیه یک کوچه از کوچه‌های محله جماران بود تا محل مذاکره، ولی انگار مردم دنیا خبر داشتند که دولت خاتمی دوست دارد با امریکا مذاکره کند و آمده بودند استقبال؛ از سیاه و سفید گرفته تا عرب و عجم، با شعارهای بلند و صدای تشویق. گروهی هم از راه رسیدند و فریاد زدند: «مرحبا، مرحبا!»

آیت‌الله وارد سالن اصلی شد. با یکی روبه‌رو شد که او را جورج بوش، رییس‌جمهور امریکا معرفی کردند. همه ‌چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه بوش افتاد زمین و دهانش باز ماند. او را بردند، یکی دیگر جایش نشست… و در همین لحظه بود که آیت‌الله از خواب پرید و رفت برای نماز صبح!

حالا بعد از دو دهه، عده‌ای همان خواب را می‌توانند جرم بدانند؛ گویی اگر هاشمی در خوابش هم فکر گفت‌وگو با امریکا کرده، باید از رویایش هم توبه کند. اما واقعیت این است که در آن روزگار، کسی که پیش از همه فهمیده بود، دنیای سیاست فقط شعار نیست و مذاکره هم بخشی از حکمرانی است، نه تنها خوابش که بیداری‌اش هم از بسیاری جلوتر بود. حالا بعد از این خواب، بعضی‌ها هنوز هم دارند تلاش می‌کنند خاطره‌ آن ‌همه عقلانیت و آینده‌نگری را به نیش و کنایه تخریب کنند؛ آن‌ هم فقط به جرم اینکه یک روزی، کسی مثل هاشمی فکر کرده بود که شاید بشود با امریکا حرف زد، به ‌جای اینکه فقط داد زد! انگار نه انگار که او زودتر از همه فهمیده بود، دنیا جای گفت‌وگو است، نه فقط جدل. خواب او هم شاید سندی باشد، برای روزی که تاریخ دوباره ورق بخورد! در اینجا تصویر دستنوشت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی مربوط به خاطره روز جمعه ۳ بهمن ۱۳۸۲ که قرار است با مجموعه خاطرات این سال، در آینده نزدیک منتشر شود، تقدیم علاقه‌مندان می‌شود:

متن دستنویس آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی

جمعه ۳ بهمن ۱۳۸۲، ۳۰ ذیقعده ۱۴۲۴، ۲۳ ژوئن ۲۰۰۴

خبر قطع ارتباط کاوشگر مریخ (اسپریت) آب سردی بر سر کاخ سفید ریخت که از آن برای تبلیغات ریاست‌جمهوری محوری ساخته بودند. از دیروز اسپریت عکس و مطلب مخابره نمی‌کند و فقط علایم بی‌مفهومی در جواب می‌فرستد. حداقل سه ماه بایستی عکس و تصویر و مطالب مخابره می‌کرد و البته اگر باطری‌های آنکه با نور خورشید شارژ می‌شود و در اثر عوض شدن زاویه تابش خورشید یا گرد و غبار بیشتر کار کنند.

خبری هم داده‌اند که وجود آب در مریخ اثبات شده. اظهارات البرادعی در مورد همکاری ایران با آژانس به عنوان یک هشدار به ایران تفسیر شده. او گفته اگر ایران سطح همکاریش را بالا نبرد ممکن است فاجعه‌ای رخ دهد و سه کشور فرانسه و آلمان و انگلیس هم قبلا فشار زیادی برای گرفتن امتیاز در جهت حذف برنامه چرخه سوخت داشته‌اند و حتی وزیر خارجه انگلیس در ملاقات با آقای خاتمی در سوییس بر آن تاکید داشت، با اینکه در این مرحله ایران از آنها طلبکار است که باید به قول‌های خود در جهت بهره‌گیری ایران از منافع صلح‌آمیز هسته‌ای کمک کنند. امروز صبح با خواب عجیبی بیدار شدم: در عالم رویا قرار بود در رأس هیاتی چهار نفره که دکتر روحانی هم جزو آن بود با امریکا مذاکره کنیم. آقای خاتمی هم جزو هیات بود. من ترجیح می‌دادم که چون ایشان رییس‌جمهور است رییس هیات باشد و ایشان می‌خواست چون من بزرگ‌ترم رییس هیات باشم. بدون اینکه این مساله را حل کرده باشیم به محوطه‌ای رسیدم که مثل جماران کوچه پس کوچه‌ای بود. از ما استقبال گرمی نمودند. وارد حیاط بزرگی شدیم. مجموعه‌ای از نژادهای مختلف مردم آنجا بودند و با صدای بلند و شعارگونه از ما استقبال کردند و گروهی عرب هم بودند که با شعار «مرحبا» خوش‌آمد می‌گفتند. اینجا آقای خاتمی همراه نبود نزدیک سالن اصلی که رسیدیم شخصی را به عنوان بوش معرفی کردند. ته‌ریشی هم داشت و با من معانقه کرد. با هم راه افتادیم کنار پله و ستونی رسیدیم آنجا حالش به هم خورد و به زمین نشست و دهانش بازماند. لحظه‌ای بعد او را بردند و شخص دیگری به جای او نشست. در این لحظه از خواب بیدار شدم و برای نماز صبح بلند شدم.

منبع: اعتماد

اخبار پیشنهادی