آخرین اعترافات پدر بابک خرمدین/چه شد که دامادت را در حد جنون به قتل رساندی؟
پدر بابک خرمدین در اعتراف اخیر خود گفت : دامادم اعتیاد داشت و با خودروی پرایدش افرادی را که بهصورت قاچاقی وارد ایران شده بودند جابهجا میکرد. رفتارهای نامعقول و کارهای خلافش ما را به این نتیجه رساند که تصمیم به قتل او بگیریم.
به گزارش نبض بازار , گفتگو با احمد خرمدین :چه شد که دامادت را به قتل رساندی؟
سال ۸۸ دخترم آرزو که متولد سال ۵۱ بود با پسری ازدواج کرد، اما بهخاطر اختلافات از او جدا شد. بعد از مدتی با پسر خواهرم فرامرز ازدواج کرد و ۶ ماهی که از زندگی آنها گذشت، برایمان گفت که فرامرز رفتارهای نامعقول دارد. او اعتیاد داشت و با خودروی پرایدش افرادی را که بهصورت قاچاقی وارد ایران شده بودند جابهجا میکرد. رفتارهای نامعقول و کارهای خلافش ما را به این نتیجه رساند که تصمیم به قتل او بگیریم.
سال ۸۸ دخترم آرزو که متولد سال ۵۱ بود با پسری ازدواج کرد، اما بهخاطر اختلافات از او جدا شد. بعد از مدتی با پسر خواهرم فرامرز ازدواج کرد و ۶ ماهی که از زندگی آنها گذشت، برایمان گفت که فرامرز رفتارهای نامعقول دارد. او اعتیاد داشت و با خودروی پرایدش افرادی را که بهصورت قاچاقی وارد ایران شده بودند جابهجا میکرد. رفتارهای نامعقول و کارهای خلافش ما را به این نتیجه رساند که تصمیم به قتل او بگیریم.
دخترتان هم از این ماجرا با خبر بود؟
بله. باهم به این نتیجه رسیدیم که او را به قتل برسانیم. یادم نمیآید چه تاریخی بود، اما سال ۹۰ بود که یک روز فرامرز به خانهمان آمد. همسرم داخل غذایش حدود ۸۰ تا قرص خواب آور ریخت که فوت کرد و با کمک همسرم او را به حمام بردیم و جسدش را مثله کردیم. هنوز تبر و چاقویی که با آن فرامرز را مثله کردیم دارم. بعد از قتل هم تکههای جسد را در سطل زباله انداختیم. بعد هم خودروی پراید او را در اطراف مهرآباد رها کردیم.
خانواده فرامرز به سراغ او نیامدند؟
به دروغ به آنها گفتیم که روز حادثه به همراه آرزو آمده خانه و همسرش را در خانه ما گذاشته و با چند نفر قاچاقی تهران را ترک کرده است. آنها هم، چون فرامرز در کار خلاف بود باور کردند.
دخترتان را به چه دلیل به قتل رساندید؟
داماد مان را که کشتیم، طلاق غیابی دخترم را گرفتم و جهیزیهاش را که آن موقع ۷۰ میلیون تومان خریده بودم به یک راننده که میخواست دخترش را شوهر دهد ۵۰۰ هزار تومان فروختم. اما بعد از قتل دامادم بدبختی و مصیبت ما زیاد شد. افتاده بود در کار خلاف و ماری جوانا و تریاک و هروئین مصرف میکرد. اذیتهایش خیلی زیاد بود. سال ۹۷ یک روز صبح کلهپاچه خریدم. چون آرزو خیلی کلهپاچه دوست داشت و بازهم مثل قبل داخل آن همسرم قرصهایش را ریخت و بعد از بیهوش شدن با کمک همسرم جسد را داخل حمام بردیم و مثله کرده و جنازه را در سطلهای زباله انداختیم.
بابک و دو فرزند دیگرت نگفتند که چه اتفاقی برای آرزو افتاده است؟
موقع قتل دامادمان بابک انگلستان بود. اما برای قتل دوم ایران بود و زمانی که فهمید خیلی به موضوع اهمیت نداد.