یادداشت/ چشمپوشی آگاهانه
به گزارش نبض بازار, روابط عمومی موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی، روزبه کردونی در یادداشتی تاکید کرد: چشمپوشی یا غفلت آگاهانه (willful blindness) وضعیتی است که دچارشدن به آن باعث میشود نسبت به خطرات کور شویم. با قرارگرفتن در این وضعیت، باید منتظر بدترین اتفاق باشیم. تحقیقات نشان میدهد برخی افراد از ترس اتخاذ تصمیمهای دشوار، دچار غفلت خودخواسته میشوند. برخی دیگر هم بدون آنکه ترسیده باشند، دچار چنین غفلتی شدهاند؛ چراکه نسبت به تغییر اوضاع ناامید شدهاند. اتخاذنکردن تصمیمهای سخت در حوزه صندوقهای بازنشستگی توسط تصمیمگیران میتواند معلول هر دو عامل فوق باشد.
اصلاحات در سن بازنشستگی در کشورهای جهان غالباً به دو شکل انجام میشوند: نخست، اصلاح سن بازنشستگی متناسب با امید به زندگی کنونی جامعه و دوم، برنامهریزی برای افزایش تدریجی سن بازنشستگی متناسب با افزایش امید به زندگی در آینده.
امروز در کشور ما، صندوقهای بازنشستگی کشور بهشدت با مشکل ناپایداری مالی مواجه هستند و در بسیاری از صندوقها کسری نقدینگی وجود دارد (که آنها را به بودجه دولت متکی کرده است)؛ از این رو، هردوی این نوع اصلاحات در بین گزینههای پیشنهادی کارشناسان داخلی و خارجی برای اصلاحات صندوقهای بازنشستگی در کشور دیده میشوند. با وجود این اما، مرور سیر تطور قوانین مربوط به سن و سابقه ملاک بازنشستگی در صندوقهای بازنشستگی کشور نشان میدهد که مسیری خلاف آنچه ذکر شد، در این حوزه در کشور طی شده است؛ یعنی همزمان با افزایش امیدبه زندگی در کشور، نهتنها سن بازنشستگی افزایش نیافته، بلکه شرایط سنی مورد نیاز برای بازنشستگی تسهیل شده و قوانین متعدد بازنشستگی پیشازموعد به تصویب رسیده است.
بیش از 40اساسِ برقراری بازنشستگی پیشازموعد در سازمان تأمین اجتماعی وجود دارد که باعث شده حدود 49درصد از بازنشستگان سازمان تأمین اجتماعی (بیش از یکمیلیون بازنشسته) را در سال گذشته، بازنشستگان پیشازموعد تشکیل دهند.
در این شرایط، که بهدلیل ناپایداری مالی صندوقهای بازنشستگی توصیه اکید کارشناسی بر توقف قوانین قبلی در این خصوص است، نهتنها اصلاحات در سن بازنشستگی صورت نمیگیرد، بلکه طرحهای جدید بازنشستگی پیشازموعد هم مطرح میشوند که طرفداران کمی هم ندارند.
واقعیت این است در شرایطی که همه ابعاد درخصوص وضعیت بحرانی صندوقها روشن است، انجام راهکارهای اصلاحی از یکسو نیازمند شجاعت و جسارت در بین تصمیمگیران است و از سوی دیگر مستلزم آن است که با ایجاد یک وفاق و ائتلاف فراگیر، زمینه اینکه جامعه بار تبعات اجتماعی سیاسی را تحمل کند، فراهم شود.
بهعبارت دیگر، هم به اجماع در خصوص اصل ضرورت اتخاذ تصمیمات سخت و مدبرانه نیاز داریم و هم به ضمانت پایبندی به اجرای این اصل؛ اما نکته مهم آن است که برای رسیدن به این شرایط باید از وضعیت چشمپوشی ناآگاهانه خارج شویم: تا زمانی که در ساحت سیاستگذاری دچار چشمپوشی آگاهانه هستیم، وضعیت بحرانی کنونی تغییر نمیکند. بدون شک، برای خروج از این بحران، ناگزیر به گرفتن تصمیمات سخت و انجام اصلاحات هستیم.