چرا عربستان طرفدار بهبود رابطه با جمهوری اسلامی شده است؟
به گزارش نبض بازار، ریاض نگران آن است که «همکاری و همراهیاش با اسرائیل و ایالات متحده» باعث شود در صورت وقوع درگیری نظامی آنها با ایران، تاسیسات نفتیاش هدف قرار گیرد؛ تجربه ریاض نشان داده است که نمیتواند کاملاً روی قولهای آمریکا برای حمایت حساب کند، زیرا گروه انصارالله پیش از این نیز ضربات دردناکی به تاسیسات نفتی سعودی وارد کرده است و از این رو بازگرداندن روابط دیپلماتیک با تهران در سطح سفرا میتواند از وقوع اشتباهات محاسباتی یا سوءتفاهمها در چنین شرایطی جلوگیری کند.
هفته گذشته فیصل بن فرحان وزیر خارجه عربستان در نشست داووس از تلاشهای کشورش برای ازسرگیری مذاکره و بهبود روابط با تهران سخن گفت.
اینکه این امر تا چه حد واقعیت دارد و تا چه میزان با راهبرد کلان داخلی، منطقهای و نیز تبعیت خانواده سلطنتی عربستان از سیاستهای جهانی و خواست آمریکا همخوانی پیدا میکند مشخص نیست اما صرفاً بیان این جملات، شماری از رسانههای عربی را بر آن داشته تا به دلایل نیازمندی عربستان به بهبود روابط با ایران بپردازند.
شبکه تلویزیونی المیادین در حاشیه این خبر به نیاز متقابل ایران و عربستان سعودی به عادیسازی روابط فیمابین پرداخت که در این مجال به نیازهای سعودی میپردازیم:
به اعتقاد حسن نافعه نویسنده این یادداشت سعودیها منافع زیادی در بهبود روابط خود با ایران دارند و این امر به دلایل مختلفی به ویژه در برهه کنونی بسیار حائز اهمیت است.
از نگاه این کارشناس مصری اولاً: سعودیها نیاز زیادی به کاهش کشمکشهای شکل گرفته در منطقه به ویژه کشمکش طولانی خود در یمن دارند و به شدت به دنبال راه برونرفتی آبرومندانه و سریع برای خود از این باتلاق و پایان دادن به روند فرسایشی مستمر این جنگ هستند.
سعودیها در این زمینه حساب ویژهای روی تاثیرگذاری ایران بر طرف یمنی جنگ باز کردهاند و معتقدند میتوانند با گسترش روابط دیپلماتیک بین دو کشور راه برونرفت مطلوب خود را در جنگ یمن هم پیدا کنند.
دوم: ریاض به این باور رسیده است که ورود و نقشآفرینی بیش از حد در برنامههای آمریکایی-اسرائیلی جاری در منطقه به هر ترتیب منجر به کاهش نفوذ این کشور و آسیب دیدن چهرهاش در میان کشورهای عربی و اسلامی خواهد شد، این مساله به ویژه بعد از روی کار آمدن کابینه افراطی و تندرو نتانیاهو و درخواستهای علنیاش مبنی بر تخریب مسجدالاقصی عینیت بیشتری پیدا کرده است.
از همین رو، نگرانی سعودیها به انگیزه آنها برای حل مستقیم مشکلاتشان با ایران یا حداقل حفظ کانالهای ارتباطیشان با تهران تبدیل شده است.
سوم: ریاض نگران آن است که «همکاری و همراهیاش با اسرائیل و ایالات متحده» باعث شود در صورت وقوع درگیری نظامی آنها با ایران، تاسیسات نفتیاش هدف قرار گیرد؛ تجربه ریاض نشان داده است که نمیتواند کاملاً روی قولهای آمریکا برای حمایت حساب کند، زیرا گروه انصارالله پیش از این نیز ضربات دردناکی به تاسیسات نفتی سعودی وارد کرده است و از این رو بازگرداندن روابط دیپلماتیک با تهران در سطح سفرا میتواند از وقوع اشتباهات محاسباتی یا سوءتفاهمها در چنین شرایطی جلوگیری کند.
گرچه نباید فراموش کرد که سعودیها اخیراً رفتارهایی از خود نشان دادهاند دال بر اینکه اعتمادشان به ایالات متحده هم کاهش یافته است و تلاش میکنند تا سیاستهای خود را در راستای منافع صرف سعودی حتی در صورت تعارض با منافع آمریکا پیش ببرند که نمونه بارز آن موضع عربستان در حمایت از تصمیمات اوپک پلاس بود.
حال باید دید آیا ریاض واقعاً در خواسته خود برای تنشزدایی با ایران- که در راستای امنیت و منافع ملی این کشور محسوب میشود- جدی است یا این کار نیز در چارچوب جنگ رسانهای و خاستگاههای تبلیغاتی آنی سیاستمدارانش بوده است؟