تراژدی قتل بابک خرمدین از نگاهی دیگر
دیگر کمتر کسی در ایران است که در روزهای اخیر در جریان جنایت هولناک کشته شدن بابک خرمدین فیلمساز و استاد دانشگاه به دست پدر و مادرش و قطعه قطعه شدن جسد او قرار نگرفته باشد. در ادامه با نبض بازار همراه باشید.
پدر و مادری که در ابتدا در صدد توجیه این جنایت با زدن اتهام اخلاقی به مرحوم بابک خرمدین بودند و سپس به قتل مشابه دختر و داماد خود اعتراف کردند و در ادامه هم نگهبانی ساختمان هرگونه ادعای مراوده بابک خرمدین با دختران و آوردن آنها به ساختمان را رد کرده و اکنون نیز دوست دختر خانواده خرمدین، خبر از تجاوز این به اصطلاح پدر به دخترش در کودکی داده است.
متاسفانه انحطاط اخلاقی در جامعه ما هر روز رنگ جدیدی به خود میگیرد و اگر این حادثه در یک کشور غربی مانند آمریکا رخ داده بود، مدتها تبدیل به سوژهای پر آب و تاب برای رسانههایی از جنس صداوسیمای وطنی میگردید، اما از کنار آن نباید به راحتی گذر کرد. در این جنایت و جنایتهایی از این دست، موارد مختلفی را میتوان دخیل کرد که در اینجا به برخی میپردازیم:
1. فقدان بازدارندگی قوانین در برخورد با قتلهای خانوادگی به بهانه، ولی دم
پدر در ایران از قصاص در امان است و در این سالها کم جنایت به این عنوان ندیدهایم. از قتل رومینا به دست پدرش تا همین قتل بابک خرمدین. درحالیکه قانون گذار و مجری قانون و دستگاه قضایی و دادستان بعنوان مدعی العموم میبایست در جنایتهایی از این قبیل، آسیب به جامعه و جریحه دار شدن افکار عمومی را در نظر بگیرند و با تشدید مجازات مانع جسارت در تکرار چنین جنایت هولناکی شوند تا امنیت روانی جامعه حفظ شود.
2. ضرورت فرهنگسازی
متاسفانه در جامعه دستگاههایی که باید به فرهنگسازی بپردازند، به ابزاری ضدفرهنگی تبدیل شدهاند. فیلمهای سینمای ایران و سریالهای نمایشخانگی در هشت سال دولت مدعی تدبیر و امید، رواج نکبت، خشونت و توحش و لاتبازی بوده است و این قبیل آثار تصویری هم در رواج بیاخلاقی و خشونت و جنایت بیتاثیر نبودهاند. این درحالی است که وزارت ارشاد بعنوان متولی سینما و صداوسیما بعنوان تلویزیون میتوانند با ساخت آثاری متفاوت از این رویه غلط، به کاهش این دست بیاخلاقیها در جامعه و آموزش غیرمستقیم کمک کنند نه آنکه نقش مخرب داشته باشند.
3. چرا بابک خرمدین بعنوان فیلمساز و استاد دانشگاه در ۴۷ سالگی مستقل نبود و با خانوادهاش زندگی میکرد؟
دلیل اقتصادی. گویا فقط فرزندان مسئولان و مقامهای دولتی و سیاسی و یک عده خاص در این مملکت حق زندگی، کسب درآمد، آسایش و آرامش دارند و بقیه مردم از این آب و خاک نیستند! نمونهاش همین سینمای ایران که بابک خرمدین در آن فعالیت داشت.
در هشت سال گذشته، این سینما و نمایشخانگی با مهندسی مدیران سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد به جولانگاه عدهای خاص و دارندگان پولهای کثیف و رانت تبدیل شده و اکثریت عوامل سینما، بیکار و خانهنشین شدهاند و به سختی امرار معاش میکنند. انواع مجوزهای ساخت و نمایش به همسفرهها و شرکای غیررسمی مدیران سینمایی وزارت ارشاد در سینمای ایران داده میشود و در مسیر فیلمسازی و کسب درآمد سایرین به نفع انحصار این افراد، از سوی مدیریت دولتی و البته برخی روسای صنفهای تهیهکنندگی سینما سنگاندازی میشود.
بابک خرمدین هم از این قاعده خارج نبود و گرفتار همین تبعیضها و مانعتراشیها بود و علیرغم تحصیلات عالی سینما در داخل و خارج کشور، تنها یک حقوق تدریس دانشگاه بعنوان استاد دریافت میکرد و به مانند بیشتر جوانان این مملکت مجبور بود با سن بالا در کنار خانواده زندگی کند.
اختلاف نسلها و قرار گرفتن جوانان بدون امکان استقلال و ازدواج در کنار خانواده که میتواند تراژدیهایی از جنس بابک خرمدین را رقم بزند که البته کوچکترین اهمیتی نیز برای مسئولین که فقط آقازادههایشان مهم هستند، ندارد.
برای اطلاع از آخرین اخبار حاشیه در کانال تلگرامی نبض بازار عضو شوید: